انتظار یه تازه وارد ...
سلام عشقم، سلام همه زندگیم
سهند گلم پسر خوشگل مامان چند وقته که برات هیچ چیزی ننوشتم، ولی انگار احساس نیاز دارم، سهند گلم توی این مدت خیلی اتفاقات جور و ناجوری پیش اومد که نتونستم برات ثبت کنم.
سهند گلم زندگی با تو خیلی برام فرق کرده، دیگه تو اون پسر کوچولو نیستی که خواسته هات محدود بود، الان چهار سال و نیمته و برام یه دنیای دیگه باز کردی.
سهند عزیزم ای کاش میتونستیم همیشه کنار هم باشیم ای کاش...
همه وجودم زندگی کردن با تو برام یه رویاست رویای شیرینی که از لحظه لحظه هاش دارم لذت میبرم. همه زندگی مامان خیلی دوستت دارم.
دارم مینویسم و همش از اعماق وجودمه، با تمام سلولهای بدنم دوستت دارم.
امروز بیست و دوم بهمن ماه سال 92 است من و تو توی خونه تنهاییم، دیروز تولدم بود و ...
دوست دارم بریم از اینجا به یه جای دور به یه جای ناشناخته ای که تنها من باشم و تو ... تویی که تنها تلاش برای زنده موندنم هستی.
عزیز مامان به زودی یه شخص دیگه هم وارد زندگیمون میشه، یه داداش کوچولویی که خیلی از اومدنش سوال تو ذهنمون هست. ای کاش مثل تو باشه، مثل تو ، همه چیزش مثل تو باشه...
اونم مثل تو باعث آرامشم باشه، اونم مثل تو موجب قوت قلبم باشه، نور چشمم باشه ای کاش...
میخوام از حضرت حق که تو و اون کوچولویی که با تمام وجودم بهش نیاز دارم رو در پناه خودش حفظ کنه، عزیز مامان به قول خودت خیلی دلم میخوادت...