سهند نادی حق سهند نادی حق ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

سهند نادی حق

سومین محرم

1390/10/30 15:27
نویسنده : مامان سهند
1,565 بازدید
اشتراک گذاری

٠٧/٠٩/٩٠

پسر گلم امسال سومین سالیه که ماه محرم رو میبینی،

 سهند قشنگم، محرم سال 87 وقتی که شما توی دل مامان بودی، حال من خیلی بد بود، دکترا بهم گفته بودن اگر میخوای بچه ات بمونه باید استراحت مطلق داشته باشی، من و شما توی خونه بودیم و من اشک میریختم و به امام حسین التماس میکردم که بچه ام رو برام نگه داره، دلم بهم میگفت که پسری و حتما حتما برام میمونی، اما دکترا چیز دیگه ای میگفتن.

شب سوم محرم بود، شبی که متعلق به حضرت رقیه(س) است، با همون حال بدم به بابا امیر گفتم که من میخوام برم هیئت، درست مثل امشب.

رفتیم هیئت، خیلی گریه کردم و از خود خانم بزرگوار خواستم که تو رو برام نگه داره، دستم روی شکمم بود و های های اشک میریختم، دوست نداشتم دوباره برام خاطره بد بمونه، از هیئت که برگشتیم اوضاع جسمیم خیلی بد شد و حتی یک قدم نمیتونستم بردارم، 

مامان طاهره شب هفتم محرم که شب حضرت علی اصغر(ع) شش ماهه امام حسین(ع) باشه شیر نذری به هیئت داد تا صاحب اون شب شما رو برای ما نگه داره.

دعای هر شب بابامحمد توی هیئت شفای مریضا بود. 

خلاصه تا شب تاسوعا توی خونه موندم، اولین باری بود که توی تمام عمرم من شبهای محرم رو توی خونه میموندم!!!!!!!!!!! برام یه فاجعه بود. حالم هر روز بدتر میشد و امیدم به اینکه میتونم یه پسر بچه داشته باشم کمتر میشد!!!!!!!!!!

شب تاسوعای سال 87 ، مجددا از باباامیر خواستم که منو ببره هیئت، قبل از رفتن به هیئت باباامیر جلوی در مغازه محل خونه مون ایستاد و دوتا بسته بزرگ بیسکوئیت خرید و گفت این رو میبریم هیئت؛ ان شاالله اگر سال دیگه بچه مون توی بغلمون بود؛ به شام هیئت آقای سورانی شب تاسوعا یه کمکی به اندازه وسعمون بکنیم. امیرجونم هم خیلی حالش بد بود و تا دم در هیئت هر دومون اشک ریختیم.

من وارد قسمت زنونه شدم و بابایی رفت قسمت مردونه، هردومون مطمئن بودیم که نذرمون قبول شده؛ همونجا شما رو سپردیم به امام حسین و حضرت عباس با دلی محکم و با یقینی باور نکردنی.

مامان شیرین برای سلامتی شما روز تاسوعا به هیئت بچه ها شیر کاکائو و کیک داد.

باباسین هم یه گوسفند برامون نذر کرده بود.

 از همون روز یواش یواش حال من خوب شد و بعد از محرم دیگه خبری از بیماری نبود.

محرم سال 88 شما توی بغل من و بابا امیر بودی، وقتی وارد هیئت میشدم همه محو تماشای کوچولوی نازی بودن که مادر و پدرش میدونستن که هدیه ایه از طرف صاحب محرم؛

اولین محرم سهند

عاشقتم کوچولوی نازم

سهند و بابا امیر هیئت آقای سورانی

یا حسین

حالا شما توی سه سال هستی و شکر خدا صحیح و سالم و مورد عنایت ائمه اطهار، از همون سال بابا امیر به نذرش عمل کرد و به برکت سلامتی شما توی شام شب تاسوعا شریک شد.

خداوند از همه قبول کنه.

امسال رو هم سعی میکنم هر شب شما رو به عزاداری امام حسین و اولاد مقدسش ببرم تا یاد بگیری که شکرگزار ائمه اطهار (ع) باشی و بدونی که وجودت رو از وجودشون داری.

سهند گلم به خودشون می سپارمت و میدونم که از مادر برات دلسوزترن و بیشتر مراقبتت میکنن .

خدایا یک آن و یک لحظه ما رو از خاندان پیامبرت دور نکن و کمک کن همیشه نوکر این خاندان باشیم. 

یا اباعبدالله

پرچم سرخ یا حسین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

مامان ساينا
7 آذر 90 13:52
خدا براتون حفظش كنه
حميده
7 آذر 90 14:03
اي جااااااااااااانن
به خدا ديدن عكس پسرت اشكمو داورد
برام دعا كن تو كهدلت پاكه وحاجت گرفتي دعام كن كه به كسي كه ميخوام برسم. دلم ضعف ميره كه يك پسر اين شكلي ازش داشته باشم


عزیزم از خدا میخوام آنچه خیره قسمت و نصیبت کنه، خیلی وقتها ما آدمها چیزهایی رو میخواییم که اصلا صلاحمون توش نیست، ولی اگر صلاحت اینکه که با اون آدم خوشبخت بشی امیدوارم بی معطلی خداوند قسمتت کنه، از خدامیخوام هرکسی که آرزوی داشتن اولاد داره قسمتش بشه و دلش شاد بشه.
اسماء
7 آذر 90 15:40
سلام عزیزم. وااااااااااااااای باورت نمی شه موهای تنم راست شدن. الهی بگردم برات عزیزم. خدا رو شکر که به خیر و خوشی گذشت و خدا یه گل پسر صحیح و سالم قسمتتون کرد. خدا رو شکر. دلم دوباره کربلا خواست. یادش به خیر.
تو این شبا برای منم دعا کن عزیزم. سهند گل رو هم ببوس.
به همه سلام برسون


ملتمس دعاتون هستیم امیدوارم حاجت همه حاجت مندان برآورده به خیر بشه
مدرسه ی مامان ها
7 آذر 90 16:50
سلام مامان عزیز و مهربون
خیلی ممنون که به مدرسه ی خودتون اومدید
پست خیلی دلنشینی بود، اشک آدم رو در می آورد و البته دلش رو مطمئن می کرد
ما هم برای فرزند دلبندتون دعا می کنیم که همیشه در صراط مستقیم الهی قدم برداره
خدا براتون حفظش کنه


شما لطف دارید باعث افتخاره که شما مامان موفق و مهربون به وب ما سر زدید. از دعای خیرتون ممنونم
مامان زینب
7 آذر 90 18:36
سلام ماشائ اله خداپشت وپناهش باشه ممنون که تولددخترمو تبریک گفتید
مامان امیر علی
7 آذر 90 20:16
عزیزم خدا عاشقته ما رو از یاد نبر این روزها التماس دعا دارم .ایشاله اینبار هم خدا حاجتت را بده ماشاه پسرم ایشاله داماد بشه


خیلی متشکرم گلم، اتفاقا از همین حالا هر روز سهند بهمون میگه من دامادمممممممممممممم
مامان کوثری
8 آذر 90 8:47
خدا رو شکر که هر دوتاتون سالمین واسه همه اونهایی که نی نی میخوان دعا کن خیلی دلت پاکه که نذرت قبول شده واسه خواهر منم خیلی دعا کن


حتما اگر لایق باشم
مهدیه
8 آذر 90 11:04
سلام
شش ماهه ی امام حسین با انگشتای کوچیکش بزرگترین گره ها رو باز میکنه
چقدر خوبه که شما هم قدردان و شکرگذارین!
دعا کنین ما هم حاجتمون رو بگیریم


از صمیم قلب میخوام شما هم به حوائجتون برسید
مامان متین
8 آذر 90 11:05
ای جانم با این عکسای خوشگل ایشالله روزی برسه که با کوچولوی خودت بری هیئت
مامانش التماس دعا دارم


ان شاالله ممنونم از دعای خیرتون. ما رو هم از دعاتون فراموش نکنید
بهناز
8 آذر 90 11:29
سلام معصومه جان
خیلی خوشحال شدم ازاینکه همه چیز براتون به خوبی و خوشی تموم شده
راستش وبلاگت رو دوست دارم
در کمال سادگی به دل آدم میشینه
یه جورایی آرامش بخشه
معصومه جان چند تا سوال داشتم که خوشحال میشم جواب بدی
1- چند سالته؟
2- آقا امیر چند سالشونه؟
3- چند ساله ازدواج کردی؟
4- جایی کار میکنی یا نه ؟ قبلا چطور؟
5- ماهانه چقدر پس انداز دارین؟
ببخشید یک کم زیاده روی کردم
راستش معصومه جان من 3 ساله که ازدواج
کردم سر کارم میرم خونه و ماشین هم داریم شوهرم هم مثل شوهر شما شغلش آزاده درآمدشم خدارو شکررررررررر
دوست دارم بچه دار بشم اما میترسم
1- از اینکه سنم کم باشه ( من 23 سالمه) و نتونم از پسش بر بیام
2- اینکه کارم رو از دست بدم
3- از خرح و مخارحش میترسم چون من ماهانه حتما یک مبلغی رو بابت پس انداز کنار میزارم میترسم با بچه دار شدن دیگه نتونمممممممممم

معصومه حان ممنون میشم راهنماییم کنییییی
موندممم
نمیدونم چی کار کنم
خیلی دوستتون دارم
سهند گلم رو از طرف من ببوس
فعلا بای


سلام عزیزم من دوست داشتم وارد وبلاگتون بشم و به مطالبتون جواب بدم ولی هرچه کردم وبتون باز نشد؛ لطفا آدرس دقیق وبلاگتون رو برام بزارید
مامان محمدرضا(شازده...)
8 آذر 90 15:05
سلام عزیزم
هر کلمه رو خوندم کلی اشک ریختم ، خدا همه بچه ها رو در پناه خودش و ائمه معصومش حفظ کنه


از محبت بی دریغتون ممنونم عزیزم
کاکل زری یا ناز پری
8 آذر 90 21:19
عزیزم چه با احساس نوشتی معصومه جون خدا سهندتو برات یه عمر نگه داره صحیح و سالم این شبا برا ما هم دعا کن


محتاجیم به دعا شما هم ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید
بهناز
9 آذر 90 10:15
سلام عزیزمممممممممممم
ممنون از اینکه به فکر جواب دادن به سوالام هستیییییی
اما گلم من وبلاگ ندارم من آدرس ایمیل دارم که اگه بخوای میتونی به من ایمیل بزنی یا اگه مشکلی نداری میتونی هم اینجا جوابم رو بدییی
بازم مرسی گلم
راستی از سهند بیشتر برامون عکس بزار
خیلیییییییییی دوسش دارم
خدا حفظش کنهههههه
خیلی نمکه عصیصمممممممممممممم


آره گلم برام ایمیل بزار
ترنم
9 آذر 90 12:34
معصومه عزیزم خدا رو شکر که خدا خواست و این گل پسرت سومین محرمو میبینه با تمام حرفات تنها اشک بود که میتونستم با تک تک لحظاتت همراه باشم نمیدونم شاید بخاطر ملینا باشه که محرم سال قبل با من بود و اما الان ... گریهههههههههههه
کوثر آبجی کیمیا
10 آذر 90 12:38
سلام خاله معصومه من هم محرم رو تسلیت میگم
مامان نفس
11 آذر 90 12:58
خاله جون واسه ما هم دعا کن عزیز دلم دعای فرشته ها همیشه میگیره
مامان کیارش
11 آذر 90 15:45
سلام عزیزم. خوشحالم که سهند عزیزم در این روزها کنارته. امیدوارم سالهای سال با هم به عزاداری امام حسین برین . خدا نگهدار پسر خوشگلت باشه .
نیلوفر
11 آذر 90 18:49
یه عمو دارم قدش رشیده-به خدا هیچکس مثل اونو ندیده-یه پهلوونه ماه اسمونه.عمو عباسه عطر گل یاسه خدای احساسه.اون ابوالفضل مرد همه مردا تنها امید ما عمو عباس خدا براتون نگهش داره وانشالله که حسین وار تربیتش کنی
مامان امیرعلی
12 آذر 90 1:37
خدا ایشالا سهند گلی رو برات نگه داره.گریمو در آوردیا
سيدمهدي
12 آذر 90 10:23
ایام شهادت جدم امام حسین(ع) بر شما دوستادارانش تسلیت باد
مامان نیایش
12 آذر 90 11:30
ان شا الله همیشه زنده باشی پسر گل و خدا مامان و بابا رو برات همیشه نگه داره قدرشون رو بدون
مامان آريا
12 آذر 90 14:22
اميدوارم علي اصغر و امام حسين نگهدارش باشه هميشه سالم و تندرست باشه قربونت برم كه اينقدر جيگر و ناز شدي توي اين لباس
مامان سانای
12 آذر 90 15:46
دلت پاکه برای ما هم دعا کن
بهناز
13 آذر 90 9:09
سلام معصومه جان
عزاداریهات قبول باشه خانم
چرا کم پیدایی دیر آپ میکنی
راستی من هنوز منتظر گرفتن جواب سوالهام هستممممم


سلام عزیزم من وب شما برای من باز نمیشه که بتونم به سوالاتون جواب بدم لطفا آدرس دقیقتون رو برام بزارید
سمانه مامان پارسا جون
13 آذر 90 12:15
عکسهات خیلی نازن جیگر واسه ما هم دعا کنید خانومی
مامان نفس
13 آذر 90 14:13
سلام عزیز دلم اپم خوشحال میشم ببینمت
shima
13 آذر 90 19:06
elahi khoda vasatoon hefzesh kone inshaba vase mam doa konid
مونا (مامان النا)
14 آذر 90 16:41
خدا رو شکر معصومه جونم که خدا سهند نازنینم رو براتون حفظ کرده ایشالله خود خدای بزرگ و مهربون نگهداره همه ی نی نی ها باشه
سمیه : مامان مسیح مقدس
15 آذر 90 18:37
وااااای عزیزم..خیلی قشنگ بود ....هم داستانت هم حال و هوایی که داشتی... هم اجابت دعاهاتون....همه قشنگ و دلنشین بود....خدا رو شکر که سهند نازنینمون سالم و تپل مپل تو بغل مامان مهربونشه... راستی عزیزم....ممنونم که به ما سر میزنی همیشه
مامان ماهان
17 آذر 90 14:33
دوست جونم خیلی زیبا نوشتی الهی که همیشه امام حسین پشت و پناهش باشه و یه روز با نوه کوچولوی خودت بری کربلا
سمانه مامان پارسا جون
17 آذر 90 23:35
آخی عزیزم ایشاا.. که امام حسین(ع) خودش نگهدارش باشه
مامان متین
18 آذر 90 18:30
سلام عزیزم ممنون که به یاد ما هستی و بهمون سر می زنی. در مورد سوالتون .آره گلم متاسفانه عوارض داره و اگر ورزش نکنی کمر درد می گیری در مورد پادرد از بعد زایمان فقط دوبار بالای زانوم درد گرفته که نمی دونم به اون آمپول ربط داره یا نه اگه فهمیدم حتما خبرت می کنم.و در مورد راضی بودن خب بود همه چیز فقط بازم می گم تا ورزش می کردم مشکلی نداشتم و اصلا کمرم درد نمی گرفت ولی مدتی که ازش دور شدم چرا وسط کمرم درد می گرفت و انگار سر می شد.همین
بهناز
19 آذر 90 11:07
سلام معصومه جان امیدوارم حالت خوب باشه عزاداریهات قبول خانم چه خبر؟ چقدر دیر آپ میکنی دلمون واسه سهند یه ذره شده تند تند بیا سهند رو از طرف من ببوس راستی آدرس ایمیلم daneshjoo.star@yahoo.com
مامان پسر خرداد
19 آذر 90 13:34
سهند جان مرسی از اینکه تبریک دادی از این بعد به من می شم یکی از مهمونهای هر روزت .