سومین محرم
٠٧/٠٩/٩٠
پسر گلم امسال سومین سالیه که ماه محرم رو میبینی،
سهند قشنگم، محرم سال 87 وقتی که شما توی دل مامان بودی، حال من خیلی بد بود، دکترا بهم گفته بودن اگر میخوای بچه ات بمونه باید استراحت مطلق داشته باشی، من و شما توی خونه بودیم و من اشک میریختم و به امام حسین التماس میکردم که بچه ام رو برام نگه داره، دلم بهم میگفت که پسری و حتما حتما برام میمونی، اما دکترا چیز دیگه ای میگفتن.
شب سوم محرم بود، شبی که متعلق به حضرت رقیه(س) است، با همون حال بدم به بابا امیر گفتم که من میخوام برم هیئت، درست مثل امشب.
رفتیم هیئت، خیلی گریه کردم و از خود خانم بزرگوار خواستم که تو رو برام نگه داره، دستم روی شکمم بود و های های اشک میریختم، دوست نداشتم دوباره برام خاطره بد بمونه، از هیئت که برگشتیم اوضاع جسمیم خیلی بد شد و حتی یک قدم نمیتونستم بردارم،
مامان طاهره شب هفتم محرم که شب حضرت علی اصغر(ع) شش ماهه امام حسین(ع) باشه شیر نذری به هیئت داد تا صاحب اون شب شما رو برای ما نگه داره.
دعای هر شب بابامحمد توی هیئت شفای مریضا بود.
خلاصه تا شب تاسوعا توی خونه موندم، اولین باری بود که توی تمام عمرم من شبهای محرم رو توی خونه میموندم!!!!!!!!!!! برام یه فاجعه بود. حالم هر روز بدتر میشد و امیدم به اینکه میتونم یه پسر بچه داشته باشم کمتر میشد!!!!!!!!!!
شب تاسوعای سال 87 ، مجددا از باباامیر خواستم که منو ببره هیئت، قبل از رفتن به هیئت باباامیر جلوی در مغازه محل خونه مون ایستاد و دوتا بسته بزرگ بیسکوئیت خرید و گفت این رو میبریم هیئت؛ ان شاالله اگر سال دیگه بچه مون توی بغلمون بود؛ به شام هیئت آقای سورانی شب تاسوعا یه کمکی به اندازه وسعمون بکنیم. امیرجونم هم خیلی حالش بد بود و تا دم در هیئت هر دومون اشک ریختیم.
من وارد قسمت زنونه شدم و بابایی رفت قسمت مردونه، هردومون مطمئن بودیم که نذرمون قبول شده؛ همونجا شما رو سپردیم به امام حسین و حضرت عباس با دلی محکم و با یقینی باور نکردنی.
مامان شیرین برای سلامتی شما روز تاسوعا به هیئت بچه ها شیر کاکائو و کیک داد.
باباسین هم یه گوسفند برامون نذر کرده بود.
از همون روز یواش یواش حال من خوب شد و بعد از محرم دیگه خبری از بیماری نبود.
محرم سال 88 شما توی بغل من و بابا امیر بودی، وقتی وارد هیئت میشدم همه محو تماشای کوچولوی نازی بودن که مادر و پدرش میدونستن که هدیه ایه از طرف صاحب محرم؛
یا حسین
حالا شما توی سه سال هستی و شکر خدا صحیح و سالم و مورد عنایت ائمه اطهار، از همون سال بابا امیر به نذرش عمل کرد و به برکت سلامتی شما توی شام شب تاسوعا شریک شد.
خداوند از همه قبول کنه.
امسال رو هم سعی میکنم هر شب شما رو به عزاداری امام حسین و اولاد مقدسش ببرم تا یاد بگیری که شکرگزار ائمه اطهار (ع) باشی و بدونی که وجودت رو از وجودشون داری.
سهند گلم به خودشون می سپارمت و میدونم که از مادر برات دلسوزترن و بیشتر مراقبتت میکنن .
خدایا یک آن و یک لحظه ما رو از خاندان پیامبرت دور نکن و کمک کن همیشه نوکر این خاندان باشیم.
یا اباعبدالله