سهند در محرم سال 90
خیلی دوست داشتم عکس سهند رو توی مسابقه نی نی و محرم شرکت بدم؛ مطمئن بودم که یکی از برنده های این مسابقه میشه ولی درست از همون روزهای اول محرم اینترنت ما قطع شد و من نتونستم این کار رو انجام بدم؛ خونه مامانم اینا هم رفتم ولی مدت اعتبار اونا هم تموم شده بود. ولی هر روز با این امید کلی از سهند عکس میگرفتم.
خلاصه تا شب تاسوعا من از سهند عکس انداختم ولی حیف نشد که نشد.
هر شب من و سهند و باباامیر میرفتیم هیئت؛ سهند که توی این روزها حسابی با امیرحسین تنها پسردایی اش که پنج ماه از سهند کوچیکتره بازی میکرد؛ همه ذوقش این بود که بره هیئت. ما هم میبردیمش.
امیرحسین جیگر عمه به محضی که صدایی باباش رو میشنید.(آخه دایی علی مداح هیئت بود) گریه میکرد که بزارید منم برم علی علی کنم. باید یه میکروفن با یه کاغذ بهش میدادن تا اونم بخونه.
بعدش هم به قولی شور میگرفتن و حسابی عشقییییییییییییییی میشد برای خودش.
چند دقعه ای مامانش فرستادش توی مردونه ولی بعد از چند دقیقه ای میووردنش و اعتراض میکردن که این مجلس رو بهم میریزه. به خاطر اینکه مجبور بودیم تا آخر هیئت با هزار طرفند نگهش داریم. به محضی که مجلس تموم میشد با سهند میرفتن توی قسمت مردونه؛ نفری یه میکروفن و یه کاغذ میگرفتن و شروع میکردن به خوندننننننننننننننن
قربونشون برم که یه عالمه نمک دارننننننننننننن
اینم چند تا عکس از این دوتا وروجک در محرم امسال
جیگرهای منننننننننن
امام حسین پشت و پناهتتتتتتتتتتت
حالا حق داشتم که انتظار داشته باشم توی مسابقه برنده بشههههههههه
خوب حتما قسمت نبوده من اعتراضی ندارم به همه اونایی که برنده شدن از صمیم قلب تبریک میگم و روی قشنگ نوگلاشون رو میبوسم امیدوارم در تمام مراحل زندگی برنده باشن
دوستای گلم از همتون التماس دعا دارم