سهند نادی حق سهند نادی حق ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

سهند نادی حق

مسلمان شدن سهند

1390/10/30 15:48
نویسنده : مامان سهند
1,577 بازدید
اشتراک گذاری

من همیشه دوست داشتم یه شخص خاصی خطبه عقدم رو بخونه از اونجایی که به آقای صدیقی (امام جمعه تهران) خیلی علاقه دارم همیشه دوست داشتم ایشان خطبه عقدم رو بخونه . 26 مرداد ماه سال 86 که مراسم عقد من و امیر بود، خیلی سعی کردیم که از ایشون وقت بگیریم و این کار رو برامون انجام بده؛ ولی موفق نشدیم و  آقای صدیقی به مسافرت مشهد رفته بودن. خلاصه عقدمون رو شخص دیگه ای خوند و من همیشه این مسئله توی دلم بود. وقتی که سهند رو باردار شدم به امیر گفتم که دوست دارم آقای صدیقی اذان و اقامه گوش سهند رو بگه. امیر هم استقبال کرد. وقتی سهند جونم به دنیا اومد؛ ما به مسجد ازگل که ایشون پیش نماز این مسجد بودن رفتیم که ازشون وقت بگیریم ولی باز هم مسافرت بودن و ما دست خالی برگشتیم.  بارها پدر خودم و مادر و پدر امیر به این موضوع اشاره کردن که چرا این مسئله رو جدی نمی گیرید ما هم گفتیم وقتش نشده خلاصه بعد از  حدود دو هفته از این موضوع و در زمانی که سهند 42 روزش بود یه شب امیر گفت پاشو بریم مسجد. سهند رو آماده کردم و راه افتادیم اتفاقا اون شب آقای صدیقی اونجا حضور داشتن . امیر با عجله اومد پیش من و گفت سهند رو بده ببرم آقا داره نمازش تموم می شه منم یه بوس جانانه از سهند گرفتم و دادم دست امیر . وقتی برگشتن امیر هنوز داشت گریه می کرد؛ سهند رو چسبونده بود به سینه اش و مدام بوسش می کرد و بهش تبریک می گفت. وقتی یه مقداری آروم شد ازش پرسیدم چی شد؟

گفت وقتی سهند رو دادم بغل آقای صدیقی گفت الله اکبر چه بچه ای! بغلش کرد و صورتش رو بوسید و گفت ماشاءالله چه چشمایی داره بعد باهاش مقداری حرف زد انگار که کاملا حرف همدیگرو می فهمیدن سهند هم کاملا با چمشای باز ساکت به ایشون نگاه می کرد . اذان رو توی گوش راستش و اقامه رو توی گوش چپش تلاوت کردن و بعد یه دعای خاصی که مربوط به مادر حضرت موسی (ع) بود برای محافظت از سهند خوندن و مجددا بوسیدن و به من تحویل دادنش.

امیر می گفت همه افرادی که اونجا بودن موبایل هاشون رو در آورده بودن و از این صحنه عکس و فیلم می گرفتن. 

من هم که کاملا منقلب شده بودم اشک توی چشمام پر شده بود و فقط سهند رو می بوسیدم و خدا رو شکر می کردم که به آرزوم رسیدم؛ چون معتقد هستم که نفس بعضی از آدما فرق می کنه و یه برکتی توی نفسشون هست خلاصه پسر من هم مسلمون شد و از این بابت خدا رو شاکرم.

اینم عکس مسلمان شدن سهند

مبارکه باشه پسر قشنگم 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیرمحمد
27 اردیبهشت 90 14:50
الهی قربونششششششششش مبارکش باشه ماهم امیرمحمد رو تو 47 روزش ختنه کردیم خیلی سخته ولی خدا رو شکر استرسش تموم شد:
مامان امیرعلی
6 تیر 90 17:26
چه افتخاری نصیبتون شده.
در گوش امیرعلی منم بابام خوند اذون و اقامه رو


آره خاله جون خوشحالم که به آرزوم رسیدم ممنونم از لطفتون