چهار ماهگی
اینم چندتا عکس از چهارماهگی سهند قشنگم که درست مصادف با ماه محرم سال88 بود
مامانم نذر کرده بود اگر سهند به سلامت به دنیا بیاد روز تاسوعا لباس سقا تنش کنیم. سال قبلش درست توی ایام عزاداری محرم خیلی حالم بد بود و دکترم استراحت مطلق بهم داده بود توی همان شرایط با حالت بغض و گریه از امام حسین خواستم که کوچولوی ناز منو صحیح و سالم بهم عنایت کنه. خوشحالم و ازشون ممنونم که دعای منو بی جواب نگذاشتن. به قول بابا امیر که همیشه راجع به سهند میگه اگر از خدا 100 می خواستم بهم 1000 داده. البته قبل از سهند این مطلب رو درباره من می گفت ها حالا نو که اومد به بازار کهنه می شه دل آزار البته هنوز هم بعضی وقتها با بدجنسی هرچه تمامتر دوباره این حرف رو درباره خودم از دهنش می گیرم
بعضی از شبها با سهند می رفتیم هیئت. این شب حضرت علی اصغر بود که لباس سقاشو تنش کرده بودم قربونش برم که اینقدر نازه
امیر خیلی حساس بود مدام بهم گوشزد میکرد نکنه سهند رودست کسی بدی؛ نکنه مریض بشه؛ نکنه سرما بخوره؛ نکنه کسی دستش آلوده باشه بچم ویروسی بشه. خلاصه یجورایی ما رو می کشت با این همه وسواسش. تقریبا هر جا هم که میرفتیم همه مردم از من می خواستن که سهند رو بغل کنن و وقتی بغل می کردن بلافاصله یه بوس آبکی هم ازش می گرفتن.خیلی هاشو هم من به امیر نمی گفتموگرنه کلمونو می کند.
پسرکم و حاضر کرده بودم که بریم بیرون یهو دیدم روی تخت خوابش برده وقتی هم می خوابید لب پایینش رو گاز می گرفت خیلی با نمک و خوردنی می شد.
خیلی از مردم فکر می کردن سهند دختره و این موضوع حسابی امیر رو حرص می داد
پسرک خوشقیافه مامانی و بابایی