یک هدیه استثنائی به مناسبت روز مادر

روز مادر امسال یه روز خاص برای من بود. صبح قبل از اینکه از خواب بیدار بشم. امیرجونم هدیه روز زن رو روی بالشتم گذاشت و منو بیدار کرد. یه عشق عمیقی توی دلم ایجاد شد احساس می کردم هردوشون رو به اندازه تمام جونم دوست دارم. سهند هنوز خواب بود؛ باز مثل همیشه امیر اصرار کرد که اجازه بده بیدارش کنم، و می گفت: دوستدارم قبل از اینکه برم سرکار ببینمش.

من هم برعکس هر روز که نمیگذاشتم بیدارش کنه اونروز بهش گفتم برو بیدارش کن؛ آخه دوست دارم سهند خوب صبح ها بخوابه؛ چون هم من به کارهام می رسم، هم اون وقتی سیر خواب بیدار بشه خوش اخلاق تر روزش رو به پایان می رسونه.

خلاصه سهند بیدار شد و امیر چند دقیقه بعد رفت.

کل روز رو با سهند نازم توی خونه بودیم. حدودای ساعت 30/7 - 8 بود که برنامه غیرمنتظره که الان اسمش عوض شده و نمی دونم چیه داشت از تلویزیون پخش می شد. به مناسبت روز مادر چندتایی از بازیگران و ورزشکاران رو نشون می داد که به دیدار مادرهاشون رفته بودن؛ مادرهاشون رو می بوسیدن و نوازش می کردن. من و سهند هم داشتیم می دیدیم، آهنگ فیلم م مثل مادر هم پخش می شد. من که خیلی احساساتی شده بودم ریز ریز داشتم اشک می ریختم؛ یهو دیدم گل پسرم بلند شد اومد منو بغل کرد با دستای نازش چندتایی زد پشت کمرم ، ازمن جدا شد و لبای قشنگ و نازش رو گذاشت روی دست چپم و دستم رو بوسید و بعد با یه لحن مهربون و کش دار گفت عجییم یعنی عزیزم

وای خدای من چه حالی شدم؛ یه چیزی توی دلم فرو ریخت ، یه احساس خیلی خوب، انگار همه دنیا رو یهو دادن به من، بغلش کردم تمام وجودم رو بهش چسبوندم و محکم فشارش دادم ، می بوسیدمش و همچنان گریه میکردم.

اونم هیچ مقاومتی نمی کرد که خودش رو ازمن جدا کنه، انگار که کاملا می فهمید چه کاری کرده و چه احساسی به من دست داده.

ناخداگاه بلند شدم سجده شکر کردم و از خداوند مهربونم تشکر کردم.

این بهترین و زیباترین هدیه ای بود که توی تمام عمرم گرفته بودم و می دونم که هیچگاه فراموشش نمی کنم.

امیدوارم همه این حس رو تجربه کنن.

حس مادری رو با هیچ نعمتی توی دنیا نمیشه مقایسه کرد.

با تمام وجودم دوستش دارم و از خدای متعال می خوام برای همیشه صحیح و سالم برام نگهش داره.