سهند نادی حق سهند نادی حق ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

سهند نادی حق

اولین کوهنوردی سهند

1390/10/30 15:42
نویسنده : مامان سهند
947 بازدید
اشتراک گذاری

سهند گلم میخوام از اولین کوهنوردی عمرت برات بگم

پنجشنبه 23 تیرماه با دوستای مامانی، خاله زهرا و خاله فاطمه و خاله طاهره و باباجونشون که از اهواز اومده بودن به همراه من و سهند و باباامیر رفتیم کوهنوردی برای دیدن غاری در نزدیکیهای فیروزکوه به نام غار رودافشان که بزرگترین دهانه رو در تمام خاورمیانه داره.niniweblog.com 

حدودای ساعت 1 بعدازظهر راه افتادیم به سمت جاده با دوتا ماشین.

سهند آماده حرکت

سهند آماده حرکت

به اونجا که رسیدیم یه مقداری آب برداشتیم و راه افتادیم به سمت غار. بابا امیر تو رو با یه پارچه به پشتش بست که راحت تر بتونه از کوه بالا بره ولی تو نق نق میکردی و دوست داشتتی باتوم کوه نوردی رو دستت بگیری و خودت قدم بر داری. در نتیجه بابایی هم گذاشتت زمین و همه کوه رو خودت بالا رفتی .niniweblog.com

سهند در کول بابا امیر

 هنوز چند قدمی برنداشته بودیم که حال خاله زهرا بد شد، گرمای هوا و شیب زیاد کوه باعث شد که سرش گیج بره.niniweblog.comآقا رضا بابای خاله زهرا گفت بچه ها هر کجا که احساس خستگی کردیم میتونیم برگردیم اصلا دلیلی نداره که بخواهیم تا آخرش بریم. بابا امیر که این حرف رو شنید یهو گفت: نه بابا چیزی نمونده قدمهاتون رو آهسته آهسته بردارید تا خسته نشید، دهانه غار دیدنیه!!!!!!!!!!نگران

یه مقداری که استراحت کردیم مجدا راه افتادیم. گرمای هوا خیلی خیلی زیاد بود، بچه ها مدام آب میخوردن در نتیجه آب کم اوردیم. من همش دلم برای تو شور میزد که نکنه آب بخوای و من نداشته باشم در نتیجه به بقیه گفتم بچه ها اگر موافق باشید بقیه آب رو میزاریم برای سهند، همه هم موافقت کردن.

یه مقدار از مسیر که رو که بالا رفتیم مجددا حال خاله فاطمه بد شد، جوری که همش بالا میاورد.niniweblog.com

آقا رضا که خیلی ترسیده بود گفت امیرآقا ما بر میگردیم. باباامیر هم از هولش گفت نه آقا رضا یه مقدار مواد قندی بخوره حالش خوب میشه. کوله رو باز کرد و کلوچه در آورد و بهمون داد. من بهش گفتم اصرار نکن اگر میخوان برگردن ، برمی گردیم، نکنه حالشون بدتر بشه و توی این بیابونی اتفاقی برامون بیفته.

اینجا بود که فاطمه جون گفت نه طوری نیست یواش یواش میام. گرمای هوا اذیتم میکنه. قابل توجه کسانی که فکر می کنند کسانی که توی مناطق گرمسیر هستند از گرما ابایی ندارند، بگم که اصلا اینطور نیست ، اونا مدام جلوی کولرهای گازی هستند و اصلا گرمای هوا رو احساس نمی کنند.

یه مقداری حال من هم بد شد و سرگیجه گرفتمniniweblog.com طوری که وقتی رسیدم خونه قرص سردرد خوردم تا خوابم برد. جالب اینجا بود از همه سر حال تر و شارپ تر تو بودی عزیز دلم ، مثل بز کوهی بالا میرفتی.niniweblog.com 

خلاصه با هزار بدبختی به دهانه غار رسیدیم. دهانه غار خیلی زیبا بود، ولی باباامیر که قبلا اومده بود میگفت که احتمالا سیل اومده و مقداری دهانه غار با گل و لای بسته شده.niniweblog.com

رودافشان

امیر و سهند نشسته روبروی دهانه غار

قربوووووووونت برم

از سمت غار باد خنکی بهمون وزید طوری که جون تازه گرفتیم. امیر و آقا رضا رفتن داخل غار و گفتن که مسیرهای ورودی با گل و لای پوشیده شده و نمیشه وارد شد. در نتیجه یه مقداری نشستیم و دوباره حرکت کردیم به سمت پایین.niniweblog.com

در مسیربرگشت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

گلاره جون
5 مرداد 90 13:17
asalam khili doset daram


از حضور گرمت ممنونم خاله جون
نی نی توپولی
5 مرداد 90 13:53
سلام سهند جونم دیگه مرد شدی واسه خودت میری کوه میای


آره خاله جون جای همگی خالی
محمد گیان
5 مرداد 90 14:07
سلام خاله معصومه خوبی سهند جون چطوره خوبه
ماشالله به این پسر خوشگل و ورزشکار خدا حفظش کنه
خاله جان خوشحال شدیدم که به وب ما سر زدی و ممنون از لینک کردنت من هم وب سهند جونو لینک میکنم


باعث افتخاره عزیز دلم مرسی از حضور گرمت
مامان آتین
5 مرداد 90 14:08
جیگــــــــــــــــــره این کوهنورد کوچولوی خوشتیپووووووووووووووووووووووووو



مرسی عزیزدلم خاله جون آتین جون خوشگلو ببوس
کاکل زری یا ناز پری
5 مرداد 90 14:16
ای بابا سهمد جون واسه خودش پهلوونی ها افرین خاله ورزشکاران دلاوران در ضمن باعث افتخار منه که لینکت کنم عزیزم


ممنونم خاله جون مهربون
نازنین نرگس نفس مامان
5 مرداد 90 15:03
سلام به معصومه جون و پسر ناز سهند جون ممنون از لینکتون شما هم لینک شدید دوست عزیز افرین به سهند که خوشکل کوهنوردی کرده


قربونت برم مرسی عزیز دلم
مامان سید ابوالفضل
6 مرداد 90 5:13
قربون پسر ورزشکارمون برم من که برای خودش مردی شده
انشالله همیشه به خوشی


ممنونم عزیزدلم
مامان امیرحسام
6 مرداد 90 8:11
سلام عزیزم ممنون که از وب امیرحسام دیدن کردی و لینکمون کردی . به خاطر نظر قشنگت هم ممنون من هم با کمال میل وب سهند جون رو لینک کردم .قربونش برم که انقدر بامزه و خوش اخلاقه .خدابرات حفظش کنه.باز هم بهتون سر میزنم . همیشه خوش باشید.


خیلی ممنونم خاله مهربون. شما هم امیرحسام خوشگل ما رو ببوسید
غزاله
6 مرداد 90 8:52
فداي اين پسر كوهنورده خوشگل.خدا رو شكر كه پسري گرمازده نشده .شرمنده من اين مدت خيلي سرم شلوغ بود معصومه جون.ممنونم كه بهمون سر زدي و جوياي حالمون شدي.راستي من اون پستتو خوندم كه در مورد اطعام بچه هاي يتيم روز تولد حضرت ابولفضل بود رو خوندم خيلي روم اثر گذاشت.خوشبحالت كه دله به اين پاكي داري.روي ماهه گل پسرتو ببوس


خاله جون شرمنده ام نکنید شما هم خیلی خیلی مهربون و دوست داشتنی هستید
مدرسه ی مامان ها
6 مرداد 90 11:38
سلام مامان مهربون خدا قوت پهلوون امیدواریم سهند جون در پناه خدای بزرگ به موفقیت های روزافزون دست یابد. مدرسه ی مامان ها منتظر نظرات مفید و سازنده ی شما هست.
مامان ماهان
6 مرداد 90 14:42
واااااااااااااای چه پسر ورزشکاری داریم ما
قربونت برم کوهنورد کوچک
چقدر خوش تیپ شده عسل من
خیلی خوردنی شدی گلم بووووووووووووووووس


قربونت بشم خاله جوووووووونم
عمه ی امیرحسین
6 مرداد 90 14:55
سلام . همیشه به گردش و شادی جای خیلی باصفائیه


ممنونم عزیزم جای همگی خالی
mamane amir ali
6 مرداد 90 21:23
akheh masomeh joon chera movazeb nabodi?abe joosho chera dame dastesh gozashti ?bacham ?hala behtareh?


بله گلم جایش هم نموند نگران نباشید ولی خوب دیگه یه سکته کردیم
mamane amir ali
6 مرداد 90 21:24
hamishe be shadi va gardesh.kheili axha va khateratat ziba bood.beboosesh.


ممنونم گل نازم
تکتم
12 مرداد 90 17:52
سلام زندایی دلم خیلی برایتان تنگ شده خوب خدارو شکرکه سهند در حال کوهنوردی حالش بد نشده


سلام گل قشنگم
مرسی عزیز دلم که نگران سهند هستی. فدات شم منم خیلی دلم براتون تنگ شده. مخصوصا برای تو. از راه دور می بوسمت