سهند نادی حق سهند نادی حق ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

سهند نادی حق

سهند رفته شهربازی

1390/10/30 15:34
نویسنده : مامان سهند
1,257 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش سهند از صبح که بیدار شده بود خیلی بدعنق بود، هر کاری میکردم باز هم گریه میکرد، نه زیر بار کارتون دیدن میرفت،نه میخوابید، نه با اسباب بازی هاش بازی میکرد، همش میگفت بغلم کن، خلاصه تا بعدازظهر حسابی منو از رمق انداخته بود، حدودای ساعت 7 شب بود که دیگه گریه ام گرفته بود، به باباامیر زنگ زدم و گفتم کی میای خونه؟ گفت چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم حوصله سهند سر رفته و حوصله من رو هم سر برده؛ نمیدونم چکارش کنم، گفت: گوشی رو بده بهش تا باهاش صحبت کنم، سهند هم وقتی گوشی تلفن رو گرفت انگار که بغضش ترکیده باشه، شروع کرد به گریه کردنگریه، منم با گریه سهند گریه میکردمگریه امیر که حسابی حالش بد شده بود گفت: بابایی الان راه میوفتم و میام میبرمت بیرون.

از همون موقع که سهند این جمله رو شنید دوید لباسهاشو از کشوی کمدش در آورد و گفت تنم کن. منم تنش کردم و آماده شده بود برای رفتن بیرون.

ساعت نزدیکای نه شب بود که باباامیر اومد، بهمون زنگ زد که بیایین پایین، من و سهند هم که حاضر شده بودیم، به سرعت رفتیم توی کوچه. امیر حسابی خسته بود و دستش به علت کار زیاد درد گرفته بود، گفت کجا بریم منم پیشنهاد دادم که به علت سرمای هوا، پارک نریم، بریم جایی که هم سر بسته باشه هم سهند بتونه بازی کنه؛ در نتیجه رفتیم دنیای بازی.

به محضی که داخل سالن شدیم، سهند دوید توی اولین ماشین نشست، حالا مگر میومد بیرون!!!!!!!!!

 

هی میگفتم مامان بیا برو تاب سوار شو!!!!!

نه: این خوبه

تاب بازی

سهند و تاب بازی

بیا بریم ماشین مسابقه سوار شو!!!!!!!!

نه: این خوبه

فدات بشم مننننننننن

خلاصه با یه بدبختی هر بار از ماشین درش میووردیم، یه بازی سوارش میکردیم و دوباره بعد از تموم شدن اون بازی میدوید و میوومد همون ماشین اولی رو سوار میشد!!!!!!!!!!!!!!

سهند در دنیای بازی

سهند در دنیای بازی

صندلی های شیک رو دارید!!!!!!!!!!!!تعجبتعجبتعجب

ژست آقا سهند در هنگام ماشین بازیعینک

قربون اون ژستت برم من

سالن ماشین بازی بزرگسالاناز خود راضی

فضولی در ماشین بزرگسالان

سهند در دنیای بازی

فدات بشم مامانی

تا ساعت 11 شب اونجا بودیم، دیگه داشتن یکی یکی چراغهای سالن رو خاموش میکردن؛نیشخند

توپهای آقای فروشنده رو درمیوورد و شوت میکرد داخل سالنزبان

فضولی های سهند

 

اینم آخرین عکس آقا سهند در دنیای بازیقلب

فدات بشم من

 سهند هم داشت خمیازه میکشید،خمیازه توی ماشین نزدیک بود بخوابه، ولی هنوز شامش رو نخورده بود، بهش گفتم مامانی نخواب تا بریم بهت ساندویج بدم، گفت شانددیج؟؟؟؟؟؟ خوشمزهگفتم آره عزیزم الان میریم برای پسرم ساندویج درست میکنم، به پسرم ساندویج میدممممممممم، خوشمزه باشه، با سس بخوره. خلاصه کلی تبلیغات کردیم تا آقا سهند نخوابه و شانددیج بخوره.خوشمزه

ماشاالله اینقدر گرسنه بود که یدونه ساندویج بزرگ همبرگر رو خورد و بلافاصله بعدش خوابید؛ نوش جونتخوشمزه گل پسرمziba

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

زیباترین هدیه برای کودک دلبند شما
7 آبان 90 14:38
یک قلک دیجیتال به شکل عابر بانک . به همراه کارت عابر و رمز. این قلک هوشمند مبالغ دریافتی از شما را به صورت مجازی شمرده و مبلغ درخواستی شما را پس از زدن کارت و رمز صحیح به شما پرداخت می کند. به همراه ساعت، تقویم و ماشین حساب
مامان ماهان عشق
7 آبان 90 14:38
سلام عزیزم.همیشه به گردش و شادی.چه عکسای قشنگی.حسابی خوش گذشته ها. قالب جدید مبارک.خیلی خوشکله.
مامان ساينا
7 آبان 90 15:10
اين بچه ها هم مثل ما بزرگترها خيلي وقتا دلشون ميگيره و دوست دارن بزنن بيرون
مامان علی خوشتیپ
7 آبان 90 15:21
الهی بمیرم چقدر عزیز خاله بهش فشار اومده بود ولی خوشحالم به سهندم و شما خوش گذشته.دست بابا امیر درد نکنه عکسا هم خیلی خوشگلن
مامان امیرعلی
7 آبان 90 15:55
عجب پست باحالی.چه پسر خوشتیپی ماشالا.حسابی هم که عاشق پارک و ماشین سواری.عجب ژستی هم داره موقع بازی
مامان امیرعلی
7 آبان 90 15:56
راسی قالب نو مبارک
سحر مامان آراد
7 آبان 90 16:43
سهند جان ایشالا همیشه شاد باشی خاله حوصله ات سر نره خوب غذا بخوری تپل و مپل بشی عزیزم عکسات خیلی خوشگله خاله بوس بوس
مامان محمدرضا
7 آبان 90 18:41
سلام اي جانم سهند جون هميشه به گردش باشي عزيزم و عكساي قشنگي هم بود
شهرزاد مامان حسین
7 آبان 90 20:23
الهی عزیزم شانددیچ. الهی همیشه بهتون خوش بگذره. این راننده حرفه ای رو ببوس
عمه ی امیرحسین
7 آبان 90 22:14
قربووووووووووووووووووون لباس زمستونیت عزیزم
مامان کوثر
7 آبان 90 23:27
سلام خوفین الهی همیشه شاد باشی نبینیم غم هیچ نی نی رو آخی بمیرم واسه شما کوچولو ها ما مامان باباها همش سرمون تو لاک خودمونه و از بد زندگی سخت و تکراری مدام فقط کار میکنیم و کار هر چند واسه شما و آینده شما کوچولوهاست ولی الان شما به شاد بودن نیاز دارین الهی همیشه شاد باشی چقدر هم عکس هات خوشمل شده گل پسری همیشه بخند الهی هیچ وقت دل گیر نباشی
مونا(مامان النا)
7 آبان 90 23:27
خاله قربون اون قد و بالات بشهههههه من بمیرم برای دل شما نی نی ها توی یه وجب آپارتمان گیر کردین هم خودتون کلافه میشین هم ما رو کلافه میکنین من هم از دست النا روزی یه دل سیر گریه میکنم هوا هم یا کثیفه یا سرد یا گرم!!! خدا کمکمون کنه
مامان امیر علی
8 آبان 90 0:42
نازی خوش به حالت سهند جونم .چه بازیهایی کردی .بوس
مامان امیر علی
8 آبان 90 0:46
سلام عزیزم مرسی به ما سر زدین .بابت سوالت باید بگم در و بلاگ امیر علی 2 تا پست در مورد این روش کاملا توضیح دادم .به نام تراشه های الماس برو انجا و بخوان کاملا راهنمایی می شین .و این طرح با بازی هستش و به نام تراشه های الماس .شماره تلفن :77258603 هم ثبت نام می کند و بسته ها را برایتمی فرستد روش کاربردی و جالبی هستش .مرحله اوب بسیار اسان اما مراحل بعد کمی مشکل می شود .امیدوارم شما هم موفق بشین .
مامان عسل و آریا
8 آبان 90 7:37
ای جانم خاله خب مامان گلی بچه دیگه حوصلش سررفته توی خونه.فدای شانددیج گفتنت.بوووووس
مامان سانای
8 آبان 90 10:14
همیشه خوش باشید .قالب جدید هم مبارک
نسترن
8 آبان 90 11:01
سلاااااااام معصومه جون و سهند نازم.خوبین؟ من رمزو براتون خصوصی میذارم.....بوووووووووس
محمد گیان
8 آبان 90 11:15
سلام خاله خوبی سهند گل چطوره سهند جون خوش به حالت همیشه به گردش
مامان پارسا جون
8 آبان 90 11:25
سلام گلم خوبی؟ قالب جدید مبارک قربون این پسر خوش تیپ.معلومه که حسابی خوش گذرونده که بعدش هم خوب غذا خورده نوش جونت گل پسر ناز میبوسمت عزیزم
مامان گیسو
8 آبان 90 17:22
سلام دوست گلم خوبی ؟ قالب خونه نو مبارک امیدوارم همیشه لبت خندون باشه عزیزم بوسسسسسسس
kosar-kimia
8 آبان 90 20:13
سلام. اولا قالب جدید مبارک. ثانیا آفرین به سهند ... فک کنم بزرگ بشه راننده رالی بشه ثالثا شما چرا فقط وقتی آپ میکنید یاد ما می افتید رابعا زود،زود بیاین که وبلاگ فرشته کوچولو سوت و کور نشه شاید حذفیدمش اگه شما دوستای خوبم نیاین و نظر ندید
shima
8 آبان 90 22:55
الهی قربونه شیطونیاتچقدم نانازی شددیقالب جدیدتونم مبارک:
مامان امیرعلی2
9 آبان 90 8:09
سلام عزیزم مرسی بهمون سر زدی ماشالله چقدر سهند جان ناز و بامزه و خوشتیپه معلومه حسابی دلش هوای گشت و گذار کرده بوده که اذیتت کرده خوب شدی بردینش بیرون
مامان نفس
9 آبان 90 11:49
اااااااااااای جونم مگه میشه این بچه ها رو از شهر بازی دراورد!نفس خانم که کلا براش جا افتاده سند 6 دانگ شهربازی به اسم باباشه!!!!!!!! ولی اشکال نداره همین که سلامت و شادن برای مامانا و باباها کافیه..انشاله همیشه سلامت و شاد و سعادتمند باشی گلممممممممممم
بابای زهرا کوچولو
9 آبان 90 15:10
مامان نیایش
9 آبان 90 16:25
آفرین به این گل پسر که آرومه و خوب بادی چادی می کنه به قول نیایش عزیزم عکسات هم قشنگ شده
مامان نيروانا
10 آبان 90 10:17
سلام معصومه جون، خيلي وقته بهت سر نزده بودم ببخش. خوشحالم كه اون شب برخلاف روزش به شما و سهند نازنين خوش گذشته. چقدر وضعيت همه ي ماها به هم شبيهه. واقعاً يه روزا و شبايي پيش مياد كه فكر ميكني به آخر دنيا رسيدي و اينقدر كلافه ميشي كه واقعاً چيزي به جز گريه كردن نميتونه آدم رو خلاص كنه و عمق فاجعه رو به طرف مقابل نشون بده. الهي اين روزاي عمرتون تعدادش به صفر برسه. نميدونستم دوربينتون گم شده ولي از پيداشدنش خيلي براتون خوشحالم. سهند عزيز رو ببوسين.
مرضیه
10 آبان 90 10:46
دقيقا اخلاقش مثل سعيده كه هر وقت دلش ميخواد بره بيرون از خونه نق زدناش شروع ميشه و گريه راه مي اندازه البته حق دارن ها همش توي خونن
مامان ماهان
12 آبان 90 0:05
نووووووووووووووش جونت عزیزم الهی همیشه خووووووش باشین