سهند نادی حق سهند نادی حق ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

سهند نادی حق

عکسهای فروردین و اردیبهشت 91

1391/2/9 21:02
نویسنده : مامان سهند
4,216 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر گلم، عزیز دلم، دردونه قلبم، سهند گلم

مامانی مدتیه که نتونستم از شیرین کاریهات و حرفهای قشنگی که میزنی چیزی برات بنویسم، مامان گلم امروز تصمیم گرفتم عکسهای نوروز 91 رو برات بزارم البته ما فقط دو روزش رو خوش بودیم و تونستم ازت عکس بگیرم. با اتفاقی که برای خاله فهیمه افتاد دیگه دل و دماغ اینو نداشتم که بخوام از گل پسرم عکس بگیریم. هنوز دنیا جاری است و ما هم در این سیر بی انتهای دنیا غوطه وریم. امیدوارم همیشه سالم باشی و خنده های قشنگت روح و روانم رو جلا بده.

بدون که همهههههه آرزوی آیندمی 

همه جونمی

لطفا برید ادامه مطلب رو مطالعه کنیددددددددددددددد.عینک

منتظر نظرهای خوشگلتون هستمماچ

روز اول عید حدودای ساعت 7 صبح از خواب بیدار شدم؛ شب قبلش رسیده بودیم بوشهر و فورا خوابیده بویدیم؛ وقتی از خواب بیدار شدم دیدم مامانی و دایی مهدی و دایی جواد هم بیدارن. بعد از مدتی شما هم بیدار شدی. من مشغول نوشتن سلامهای قرانی بودم. با زور و شلوغ بازی و داد بیداد و شوخی و خنده بابا امیر و بابایی محمد رو هم از خواب بیدار کردیم. همگی حاضر شدیم و رفتیم کنار دریا برای لحظه تحویل سال.

سال که تحویل شد، بعد از روبوسی و تبریک عید، به چند نفری از بزرگترها از قبیل مامان شیرین و باباسین و عموپدرام و خاله مهسا و دایی علی و زن دایی مریم تلفنی تبریک عید رو گفتیم.

بعد شروع کردم ازت چندتایی عکس انداختم که برات میزارم.

لحظاتی بعد از تحویل سال91

سهند گلم کنار دریای زیبای بوشهر بعد از تحویل سال

فدات بشه مامانت عزیز دلم

کنار دریا بدو بدو میکردی و میخندیدی

قربون اون خنده های قشنگت

با دایی مهدی و دایی جواد بازی میکردی و کلی خوشبحالت بود

اینجا غش کرده بودی از خندهههههههههههه

یه عکس حرفه ای ازت گرفتم

بعد از عکس گرفتن، رفتیم صبحانه خریدیم و مجددا به سوئیتی که دایی مهدی برامون از طرف اداره شون گرفته بود، رفتیم. ناهار خوردیم و بعد از استراحت، رفتیم بازار مرکزی بوشهر تا کمی خرید کنیم.

گل پسرم در حال دیدن تلویزیون داخل سوئیت

سهند گلم روز دوم عید

 

روز دوم عید رفتیم بیرون و این عکسها رو ازت گرفتم

هفت سین جنوبی ها

هفت سین جنوبی ها

ماکت کشتی

این تفنگ رو هم شب قبل به اصرار خودت از بازار مرکزی بوشهر بابایی برات خرید

همه زندگیمی خوشگل من

بعد از اون اتفاق وحشتناک برگشتیم تهران، روز 12 فروردین با بابایی و شما رفتیم جشنواره نوروزی که در برج میلاد برگزار شده بود.

جشنواره نوروزی برج میلاد

جشنواره صنایع دستی برج میلاد

توی نفس برام

یه پازل خوشگل هم برات خریدم

پازل خوشگل از برج میلاد

با آدمک برج میلاد عکس انداختی

با آدمک برج میلاد عکس انداختی

روز جمعه 18 فروردین سه تاییمون رفتیم جاده لشگرک و ناهار رو اونجا بودیم، توی این مدت باباامیر همه سعیش رو میکرد که یه مقدار حال و هوای منو عوض کنه.

18 فروردین جاده لشگرک

همه وجودم داره جوجه کباب درست میکنه

بابایی و پسری در حال درست کردن جوجه کباب

بابایی و پسری

جمعه بعدش که میشد 25 فروردین باز هم سه تایی رفتیم پارک قیطریه و از اونجا هم رفتیم خونه مامانی طاهره و تا آخر شب شما با امیر حسین بازی کردی

جمعه 25 فروردین پارک قیطریه

25فروردین پارک قیطریه

میخوای بری گلها رو بکنی

میخوای بری گلها رو بکنی

باباامیر برای روز چهارشنبه 30 فروردین میخواست با عموپدرام برن رامسر یه مسافرت کاری یکروزه. درست شب قبلش یعنی سه شنبه شب، دستگاه میکسر سیمان توی کارخونه خراب شد و قرار بر این شد که عموپدرام بمونه تا دستگاه رو درست کنه و باباامیر خودش بره؛ در نتیجه وقتی بابایی اومد خونه بهمون گفت شما هم حاضر بشید و با هم بریم. حدودای ساعت 12 شب بود که شروع کردم به حاضر کردن وسایل سفرمون. بابایی گفت حالا که داریم میریم آخر هفته رو میمونیم کلاردشت. همینطور هم شد، ساعت 6 صبح راه افتادیم به سمت رامسر و حدودای ساعت 11 بود که رسیدیم. تا غروب رامسر بودیم و جواهرده رو هم گشتیم و بعد رفتیم کلاردشت، ویلای بابابزرگ باباامیر. تا جمعه شب موندیم و جمعه اول اردیبهشت ساعت 10 شب رسیدیم خونمون. سفر خیلی خوبی بود؛ کلی حال و هوامون عوض شد.

این عکسهای رامسر و جواهر ده

همه هستی منی

رامسر کنار دریا

 

رامسر

فدای هردوتاتون بشم من

جواهرده داخل مه شدید

تویی همه نفس برام

آبشار جواهرده

آبشار جواهرده

پنجشنبه هفتم اردیبهشت قرار بر این شد که با بابایی بریم کارخونه تا از اونجا بعدازظهر بریم بهشت زهرا سرخاک خاله فهیمه

این عکسهای شما در کارخونه هفتم اردیبهشت

همه هستی منی

عشق منی تو

البته اون روز من سه دست برای شما لباس عوض کردم؛در ضمن پدر مرغ و خروسهای عموپدرام رو هم در آوردی؛ بیچاره ها گوشت تنشون آب شد، از بس که شما دویدی دنبالشون

آقا سهند کارخونه بابایی

همه عشق من

تاریخ این روز هم یادم نیست، میخواستیم بریم هایپراستار

حاضر شدی بریم هایپراستار

اینجا هم بعد از حمام اروم نشستی و داری تلویزیون نگاه میکنی

خوشگل مامانی تو

اینجا هم پلیس شدی و تفنگت رو هم گذاشتی توی شلوارت و بهم گفتی مامان ازم عکس بگیر

پلیس شدی و تفنگت رو هم گذاشتی توی شلوارت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

مامان متین
9 اردیبهشت 91 21:19
چه کار خوبی کردید سال تحولیل رو کنار دریا بودید ....... قربون سهند جونیم برم که همه عکساش قشنگ میشن.
مهتاب
9 اردیبهشت 91 21:49
پس مواظب این نابغه کوچلو باش .
مامان ساینا
9 اردیبهشت 91 21:59
چه عکسای خوشکلی همیشه به سفرو شادی روح فهیمه جون هم شاد
باران پاییزی
9 اردیبهشت 91 22:31
سلام. عکسا خیلی قشنگ بودن. انشاا... همیشه شاد و سلامت باشید
آنی(وفا)
10 اردیبهشت 91 3:44
معصومه جون واسه گل پسرت حتمآ اسفند دود کن. انشااله که همیشه خوش و خرم باشی در کنار خانواده محترمت و هیچوقت غمگین نباشی.
سارا-تارا
10 اردیبهشت 91 9:40
به به گل پسر ناز.... همیشه به گردش و شادی باشید عزیزم.!
بهناز خانومی
10 اردیبهشت 91 10:11
سلام معصومه جون خیلی دلم برات تنگ شده بود خیلی تاخیر داشتی اما حالا دلیلش رو فهمیدم ایشالا همیشه به خوشی و سفر بگدرههه
بهناز خانومی
10 اردیبهشت 91 10:12
وایییی وعصومه جان قبلی خصوصی بود یادم رفت
بهناز خانومی
10 اردیبهشت 91 11:41
آپ کردم گلم
مامان ماهان
10 اردیبهشت 91 17:00
همیشه به گشت و گذار عزیزم عکسها خیلی خوشگل بود سهند جونم خیلی خوش عکسی 1000000 ماشاالله چشم نخوری ایشالله
مهىيه
10 اردیبهشت 91 18:40
مامان نیایش
11 اردیبهشت 91 17:40
سلام خانمی عکس های خیلی قشنگی بود ان شا الله همیشه خوش باشید روح خاله ات شاد عزیزم پسر گلت رو هم ببوس از طرف من خیلی با مزه ژست گرفته ایشالا همیشه سالم باشه
مهدی کوچولو
12 اردیبهشت 91 1:13
سلام به به سهند جونم همیشه به شادی گلم دست بابایی گلت هم درد نکنه که مراقب خوانواده اش هست قدرشو بدون عزیزمی.دوست دارم بااین مامان مهربون و مومن و خانمت
مامان بهراد جون
12 اردیبهشت 91 14:05
سلام من مامان بهراد جون هستم وبلاگ جالب و زیبایی دارید من و همسرم همیشه به وبلاگ شما سر می زنیم و واقعا لذت می بریم شما هم به وبلاگ پسر کوچولو ما سر بزنید و نظر بدید خوشحال میشیم انشا الله که بتونیم در آینده دوستای خوبی برای هم باشیم
مسافران آسمانی
12 اردیبهشت 91 17:18
سلام معصومه جون بعد از یه غیبت طولانی برگشتی اما خب به جاش کلی عکس از سهند جون گذاشتی و با دیدنش کلی خوشحالمون کردی... ماشاالله این گل پسر روز به روز ناز تر میشه...حسابی به جای من ببوسش نفسی رو...
مهدیه
12 اردیبهشت 91 19:34
سلام مامان معصومه گل روزتون مباااااااااارک شما معلم هستین درسته؟
مامان نسترن
13 اردیبهشت 91 9:29
به به مامان باسلیقه. ممنونم عزیزم عکسات خیلی خوشگلن
مامان نگار
13 اردیبهشت 91 10:44
خوشحالم که حالتون بهتر شده امیدوارم که دیگه غم نبینید
باران پاییزی
13 اردیبهشت 91 13:31
هر کس کودک گریان خود را راضی کند تا آرام شود، خداوند از بهشت آنقدر به او میدهد تا راضی شود. حضرت محمد‏(ص‏‏)‏
سمانه مامان پارسا جون
13 اردیبهشت 91 18:28
سلام معصومه جون خوبید؟ چه عکسهای خوشگلی مخصوصا عکسهای رامسر و جواهر ده من اونجا رو خیلی دوست دارم به هر حال ایشاا... همیشه شاد باشید
مامان قند عسل
14 اردیبهشت 91 14:26
چه عکسای نازی... ماشالا خوش عکسم هست.
مونا (مامان النا)
15 اردیبهشت 91 3:39
خاله قربونت بشه اینقدر عسلیییییی عیدت مبارک جیگر خاله میدونم که بهت خوش گذشته گل پسر میبوسمت خصوصی داری عزیزم
آنی(وفا)
16 اردیبهشت 91 12:43
معصومه جون کجایی؟ چند وقته نیستی, دلم تنگ شده واست عزیزم.
مرضیه
16 اردیبهشت 91 23:33
چه عكساي خوشگلي عزيزم دريا خوش گذشت خوب تنها تنها سفر مي رين
مامان امیر علی
21 اردیبهشت 91 11:12
هورااااااااااااا ماشاله چه عکسهایی مرد کوچک من بوس همیشه خوش و سلامت باشیددددددددددددددد
سحر مامان آراد
21 اردیبهشت 91 17:33
مهربون مامان اومدم تا زودتر از همه زمینی ها بهت بگم : تموم آسمون پر شده از عطر خوش یه مامان بهشتی و تویی که یه تیکه کوچولو از خدا رو امانت گرفتی تا اسمونی تحویلش بدی همه فرشته ها بهت میگن: مامان روزت مبارک
مامان
24 اردیبهشت 91 0:01
عزیزم زنده باشه ایشالله داغش نبینی گلم تا دیر نشده دومی هم بیار


وای خانومی فکرش هم عذاب آورههههههههه
علی
4 خرداد 91 10:40
سلام اینشالله عروسی سهند جونو ببینیم کیه چیز بگم چقدر بابای سهند شبیه منه
مامان نسترن
21 خرداد 91 8:59
اینشالاه همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه عزیزم


مرسی گلم ممنونم از حضور گرمت
مامان نسترن
14 مرداد 91 1:11
سلام نماز و روزت قبول مامانی. مارو سحرو دم افطار فراموش نکن
مامان نسترن
11 آبان 91 21:18
دوست گلم, نینی نازنازی عیدت مبارکالهی به حق مولا همیشه سعادتمند باشی
باران قلنبه
22 آذر 91 20:05
سلام عزیزم
دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید منتظر کمکتون هستم مرسی
http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=5



حتما عزیزم
امین
7 خرداد 92 12:20
خدا نگهداره سهند کوجولو رو خیییییییییییییییلی نازه دوسش دارم