لغت نامه سهند(2)
سلام
سلام به پسر عزیز تر از جونممممممممممممم و به همه مامانای مهربونی که به من و گل پسرم لطف دارن و با سر زدن به وبلاگمون و گذاشتن نظرات قشنگ این رو بارها ثابت کردن.
روی همتون رو میبوسم
این روزها سهند کوچولوی ما که حدود یک ماه از دوسالگیش گذشته خیلی خیلی قشنگ به حرف افتاده و خیلی از کلمات رو به طور جالبی ادا میکنه، تازه بیشتر وقتها هم جمله میسازه و دل مامان و باباشون میبره، به نظر من بچه ها دو وقت خیلی بانمک میشن؛ یکی زمان 6 - 7 ماهگیشونه که از نوزادی درمیان و قیافشون جالب و نمکی میشه و یکی هم بین 2 تا 3 سالگیه که به حرف میفتن.
حالا پسر ناز من درست توی این زمان قشنگه:::::::::::
وقتی بهش میگیم اسمت چیه؟ میگه: شَنَد (سهند)
میگه: من بِخوابِه (من خوابیدم)
شادِد (ساکت)
چیقی (قیچی)
شِداد (صدا)
به زدن میگه: اَت
به بالا میگه: بالِه
به مرسی میگه: مِشی
به پاره میگه: پالِه
به ریخت میگه: شیخت
به خوشمزه اس میگه: خوشَشَش
به خراب شد میگه: خَشو
به ببخشید میگه: بِخَشید
به کله ات میگه: تَلَت
به نقاشی میگه: نَکِشی
به خواهش میکنم میگه: خواشِلی
به اتوبوس میگه: اوتوسِ
به گنده میگه: قوندِه (بزرگ)
به باطری میگه: پاتی
به مسواک میگه: نَمشاک
به بیا میگه: ای یا
به گوش میگه: قوش
به چایی میگه: تاکی
به بشین میگه: بِشید. به نشسته میگه: بِشیدِه
به بخور میگه: بُخُود
به بغل میگه: بَقَد
به بستنی میگه: بَشَدی
به میخوام میگه: ماخام
به معصومه میگه: نَمشَمِه
به سلام میگه: شَلام
به ماشین میگه: ماشی
به اسب میگه: اَبس
به سوسک میگه: شوشگ
به آش میگه: آشد
به پخت میگه: پوخد
به عینک میگه: اَشَک
به کامیون میگه: کامینی
به لُدِر میگه: لولَل (ماشین)
به قرص میگه: قُش
به بِشکَن میگه: بیشقَن (شکستن)
به این یکی میگه: ای کی
به سوزوکی (ماشین) میگه: شوشوگی
به خدا میگه: خودا
به خاله مهسا میگه: نَمشا
به عموپدرام میگه: آبدا
به پسر دایی اش امیرحسین میگه: اوشین
به دایی هادی میگه: آکی
به دایی مهدی میگه: مَکی
به عمه حدیثه میگه: اَکی
به مامان معصومه میگه: مَشی
به بابا امیر میگه: اَمی
به مامان طاهره میگه: تالِلِه
به بابا محمد میگه: مَقَدا (محمدآقا)
به روشن میگه: نوشَن
به گوسفند میگه: بَبَیی
به شونه(شانه) میگه: سونِه
به نَشُد میگه: نَتوس
به کامپیوتر میگه: کامتی
به برقصیم میگه: بِخَسِیم
به عروسی میگه: اَدوسی
به تاب تاب عباسی میگه: تاب تاب اَدوسی
یه وقتهایی که عصبانی میشه میگه: شی شی یا فوفو ( فکر کنم یه جور فحش باشه، چون با غیض میگه)
یه وقتهایی هم اگر از دست کسی عصبانی بشه، لوپش رو میگیره و میگه: پَتِتِ آبا (یعنی پرتت میکنم توی آبها)
به تخم مرغ میگه: توغ
به طالبی میگه: طابینی
به پتو میگه: پَتِه
به انگور میگه: اوقور
به برو میگه: بولو
وقتی من رو عصابی میکنه میگه: اَشَبی نَکُد (عصبی نشو)
بعدش هم میگه مامائی من دوشِلِی؟ (من رو دوست داری؟)
انگشت سبابه اش رو به علامت اجازه بالا میگره و میگه: آدِدِه (یعنی اجازه)
به پروانه میگه: پَپَئی
چند وقت پیش با عمه حدیثه رفته بودیم عروسی، سهند با عمه حدیثه زودتر رفتن بیرون، وقتی من رسیدم پیششون دیدم حدیثه داره میخنده. بهش گفتم چی شده؟ گفت: سهند رو گذاشته بودم توی ماشین، خودم هم کنار ماشین ایستاده بودم، یدفعه دیدم داره به شیشه ماشین میزنه، در رو که باز کردم بهم گفت: اَکی من ماشین تو، من تَش، اِههههههههه (حدیثه من رو گذاشتی توی ماشین، من ترسیدم، اِهههههههه)