یک هدیه استثنائی به مناسبت روز مادر
روز مادر امسال یه روز خاص برای من بود. صبح قبل از اینکه از خواب بیدار بشم. امیرجونم هدیه روز زن رو روی بالشتم گذاشت و منو بیدار کرد. یه عشق عمیقی توی دلم ایجاد شد احساس می کردم هردوشون رو به اندازه تمام جونم دوست دارم. سهند هنوز خواب بود؛ باز مثل همیشه امیر اصرار کرد که اجازه بده بیدارش کنم، و می گفت: دوستدارم قبل از اینکه برم سرکار ببینمش. من هم برعکس هر روز که نمیگذاشتم بیدارش کنه اونروز بهش گفتم برو بیدارش کن؛ آخه دوست دارم سهند خوب صبح ها بخوابه؛ چون هم من به کارهام می رسم، هم اون وقتی سیر خواب بیدار بشه خوش اخلاق تر روزش رو به پایان می رسونه. خلاصه سهند بیدار شد و امیر چند دقیقه بعد رفت. کل روز رو با سهند نازم توی خونه بودیم....